پارت ۱۴ مافیای عشق
تهیونگ : ببین پسر جون فکر نکن اینجا جای تو و پدر و مادرت ها فکر کنم پدر و مادرت بهت ادب یادت ندادن ها
جیمین عصبانی شود و تهیونگ رو هول داد و با عصبانیت گفت: چی گفت هااااااا چه فکر کردی که راجب پدر و مادرم اینجوری حرف بزنی (و یقه تهیونگ گرفت و یه مشت زد به صورت تهیونگ و جونگکوک هم به زور میخواست جداشون کنه ولی نتونسته که جیمین خیلی بد تهیونگ میزد و ات جیغ کشید و داد زد که جیمین هم ولش کرد و رفت
و تهیونگ از صورتش خون میومد .
جونگ کوک به بیمارستان زنگ زد و به ات گفت که چند دقیقه بعد میاد
و جونگکوک رفت دنبال جیمین
ویو جیمین
وقتی اون پسر خر نفهم درباره پدر و مادر میگفت جلوی چشمام خون میومد و زدمش که ات جیغ زد که نفهمیدم دارم چه کار میکنم و دیدم صورت اون پسر خونی شود و رفتم .
رفتم سر قبر پدر و مادر خیلی دلم براشون تنگ شده و ۱۰ تا شاخه گل خریدم که ۵ تا برای مامانم و ۵ دیگه برای پدرم و گریه میکردم سر قبرشون
و می گفتم مامان بابا ای کاش پیشم بودین میدونین چند سال شود که من شمارو دیدیم و نتهاشودم وقتی رفتین زندگی برام جهنم شوده و به زور جلوی خودمو گرفتم و زندگی میکنم ای کاش پیشم بودین ولی بهتون قول میدم که اون مرد پدر سگ رو می کشم و انتقام شمارو میگیرم ازش و یهو روح پدر و مادرم و که با چشمای خیسم بهم نگاه میکردن و اونا بهم نگاه میکردن و مامانم گفت : پسر قشنگم تو باید زندگی کنی یادت باشه که تنها نیستی و یک تا خواهر داری که از تو کوچیک ترن
گفتم : مامان اون حتی یک سری بهتون بزدن
مادر جیمین: پدر به خاطر من بهش زنگ بزن و بهشون بگو بیان
جیمین : باشه مامان به خاطر تو زنگ میزنم ولی ترو خدا برگرد پیشم
مادر جیمین یک لبخندی زد و گفت: پسرم ما همیشه کنار تو هستیم هر جای باشی حتی مدرسه ولی تو با اون پسر بد رفتار کردی
جیمین: مامان اون احمق راجب شما میگفت و تو انتظار داری مهربون باهاش باشم
مامانم: جیمین بهم قول بده که دیگه به هیچ کس دعوا نکنی باشه
جیمین : ولی ..
پدر جیمین : ولی و اما نداره پسرم به حرف مادرتو گوش کن و هر چی میگه بگو چشم و اطاعت کن
جیمین : باشه پدر ولی میدونی اون کی بود که شما هارو کشته
پدرش : ببین پسر من میتونیم بگم ولی تو هم باید بفهمی کی بود ولی اشکالی نداره ولی برای انتقام گرفتن مادرتو خودت باید پیدا کنی
جیمین : مگه کسه دیگی هم بود
پدر جیمین : اره پسرم اونا دونفر بودن ولی اونی که مادرتو کشتن خیلی قولی هستن
جیمین : باشه پدر تو بگو اون کی بود که شمارو کشته
پدرحیمین : اون کیم نامجون هست
جیمین : باشه پدر فقط چند روز بهم فرصت بده که ببین چطوری میکشمش
مادر جیمین: پسر یادت باشه اونای که تو اذیت میکنن باید شکنجه بدی و اونای که کاری با تو ندارن و از اون پسر باید معذرت خواهی کنی
جیمین عصبانی شود و تهیونگ رو هول داد و با عصبانیت گفت: چی گفت هااااااا چه فکر کردی که راجب پدر و مادرم اینجوری حرف بزنی (و یقه تهیونگ گرفت و یه مشت زد به صورت تهیونگ و جونگکوک هم به زور میخواست جداشون کنه ولی نتونسته که جیمین خیلی بد تهیونگ میزد و ات جیغ کشید و داد زد که جیمین هم ولش کرد و رفت
و تهیونگ از صورتش خون میومد .
جونگ کوک به بیمارستان زنگ زد و به ات گفت که چند دقیقه بعد میاد
و جونگکوک رفت دنبال جیمین
ویو جیمین
وقتی اون پسر خر نفهم درباره پدر و مادر میگفت جلوی چشمام خون میومد و زدمش که ات جیغ زد که نفهمیدم دارم چه کار میکنم و دیدم صورت اون پسر خونی شود و رفتم .
رفتم سر قبر پدر و مادر خیلی دلم براشون تنگ شده و ۱۰ تا شاخه گل خریدم که ۵ تا برای مامانم و ۵ دیگه برای پدرم و گریه میکردم سر قبرشون
و می گفتم مامان بابا ای کاش پیشم بودین میدونین چند سال شود که من شمارو دیدیم و نتهاشودم وقتی رفتین زندگی برام جهنم شوده و به زور جلوی خودمو گرفتم و زندگی میکنم ای کاش پیشم بودین ولی بهتون قول میدم که اون مرد پدر سگ رو می کشم و انتقام شمارو میگیرم ازش و یهو روح پدر و مادرم و که با چشمای خیسم بهم نگاه میکردن و اونا بهم نگاه میکردن و مامانم گفت : پسر قشنگم تو باید زندگی کنی یادت باشه که تنها نیستی و یک تا خواهر داری که از تو کوچیک ترن
گفتم : مامان اون حتی یک سری بهتون بزدن
مادر جیمین: پدر به خاطر من بهش زنگ بزن و بهشون بگو بیان
جیمین : باشه مامان به خاطر تو زنگ میزنم ولی ترو خدا برگرد پیشم
مادر جیمین یک لبخندی زد و گفت: پسرم ما همیشه کنار تو هستیم هر جای باشی حتی مدرسه ولی تو با اون پسر بد رفتار کردی
جیمین: مامان اون احمق راجب شما میگفت و تو انتظار داری مهربون باهاش باشم
مامانم: جیمین بهم قول بده که دیگه به هیچ کس دعوا نکنی باشه
جیمین : ولی ..
پدر جیمین : ولی و اما نداره پسرم به حرف مادرتو گوش کن و هر چی میگه بگو چشم و اطاعت کن
جیمین : باشه پدر ولی میدونی اون کی بود که شما هارو کشته
پدرش : ببین پسر من میتونیم بگم ولی تو هم باید بفهمی کی بود ولی اشکالی نداره ولی برای انتقام گرفتن مادرتو خودت باید پیدا کنی
جیمین : مگه کسه دیگی هم بود
پدر جیمین : اره پسرم اونا دونفر بودن ولی اونی که مادرتو کشتن خیلی قولی هستن
جیمین : باشه پدر تو بگو اون کی بود که شمارو کشته
پدرحیمین : اون کیم نامجون هست
جیمین : باشه پدر فقط چند روز بهم فرصت بده که ببین چطوری میکشمش
مادر جیمین: پسر یادت باشه اونای که تو اذیت میکنن باید شکنجه بدی و اونای که کاری با تو ندارن و از اون پسر باید معذرت خواهی کنی
- ۳.۶k
- ۰۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط